تاثی نظامی از ابیات عربی در سرودن لیلی و مجنون
بردن پیر زن مجنون را به خیمه لیلی:
در دیوان مجنون (گرد آوری والبی)آمده است که روزی مجنون به طرف کوی لیلی حرکت کرد و چون به نزدیکی آنجا رسید مضطرب و نگران شد و ندانست که با چه حیله و نیرنگی وارد کوی لیلی شود در همین فکر بود که پیر زنی را دید که گدایی با اوست که زنجیر به گردنش انداخته و او را خانه به خانه می چرخاند. به او گفت :از این گدا چه می خواهی؟
پیر زن گفت :« نصف چیزی که می گیرد را =نصف ما یأخذ» مجنون گفت این زنجیر را بر گردن من بینداز و تمام چیزی که می گیرم را بردار. پیرزن زنجیر را برگردنش نهاد و در محله لیلی گرداندش و بچه های محله سنگش می زدند…چون به چادر لیلی نزدیک شد چنین گفت :(٣٢)
هنیئا مریئا ما أخذت و لیتنی أراها و أعطی کل یوم ثیابیا
و یا لیتها تدری بأنی خلیلها و إنی أنا الباکی علیها بکائیا فیا
أهل لیلی کثر الله فیکم من أمثالها حتی تجودوا بها لیا
و نظامی متاثر از این داستان چنین می سراید(٣٣):
شد پیر زنی زدور پیدا با او شخصی به شکل شیدا
مجنون چو اسیر دید در بند زن را به خدای داد سوگند
کاین سلسله و طناب و زنجیر بر من نه ،از این رفیق برگیر
می گردانم به روسیاهی اینجا و به هر کجا که خواهی
هرچ آن به هم آید از چنین کار بی شرکت من تراست بردار
بردن پدر، مجنون را به خانه کعبه :
این مورد از داستان لیلی و مجنون مورد واضحی است که هم در داستان عربی و هم درداستان نظامی گنجوی ذکر شده است و بدون شک نظامی در سرودن اشعار این قسمت متاثر از داستان عربی و به خصوص این دو بیت است (٣۴):
یا رب إنک ذو من ٍّ و مغفره بیـت بعافیۀ لیـل المحبینا
یا رب لـا تسلبنی حبها ابدا و یرحـم الله عبدا قال آمینا
اشعار نظامی(٣۵):
یا رب به خدایی خداییت وآنگه به کمال پادشاییت
کز عشق به غایتی رسانم کاو ماند اگر چه من نمانم
گر چه ز شراب عشق مستم عاشق تر از این کنم که هستم
گویند که خو ز عشق وا کن لـیلی طلبـی ز دل رها کن
یا رب تو مـرا به روی لـیلی هـر لحظـه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست برجای بستان و به عمر لیلی افزای