تمایزهای شاعر و نویسنده

0

دیوار سنگی و بتنی که پیش پای شما بسازند چون روی خاک بنا نهاده شده نمیتواند از چند متر و حداکثر چند ده متر و چند صد متر تجاوز کند. قبلاً گفتیم که هنرمند پرواز میکند و به تعریف ارادتمند هنر یعنی پرواز فکر و روح و هر اثری که هنرمند بسازد حاصل این پرواز است. از روی هر مانعی می توان اوج گرفت و پرید. با پشتکار، با باور، بااحساس و با برقرار کردن ارتباط با فرشته های الهامبخش هنر و با عالم بالا و با مأیوس نشدن و داشتن پشتکار و بالاتر از همه با داشتن صداقت و نیک خواهی.

نشر * برای خلق آثار منثور نیز شرایط بالا لازم است و حتی بیشتر لازم است زیرا یک شاعر می تواند در چارچوب احساسات و درک و بینش ذاتی خود آثاری را خلق کند ولی یک نویسنده باید حتماً به زیورآگاهی های زیادی که قبلاً گفته شد آراسته باشد و با دانش و بینش بگوید و بنویسد. اگرچه خمیرمایه  اصلی همه  اینها ذوق و احساس و ادراک و شعور است، ولی وسیله و ابزار بروز و نشان دادن آنها همان پله های اطلاع و آگاهی هاست. چون نویسنده برای گروه مخاطب مینویسد باید فکر و دانش و درک و باریک بینیش اگر بیشتر از آنها نباشد لااقل برایشان جالب باشد، انواع مختلف  نوشته که عبارتند از:

داستان شامل داستان کوتاه و رمان (یا داستان بلند) که می توان آن را به رمانهای عشقی، اخلاقی، تاریخی، اجتماعی، افسانهای، داستانهای تخیلی، فولکلور و ادبیات روستایی و ملی، قصه های عامیانه، عرفانی و جز آن تقسیم کرد۔ نمایشنامه، مقاله، رساله، مقالات پژوهشی، خطابه، طنز، داستانهای کودکان. زورآزمایی در هر یک از این زمینه ها لازمهاش خواندن مطالب مشابه و آگاهی از حدود و چارچوبها و نحوه ی کار میباشد.

باید بنویسید، کار کنید هرچه که از آب درآمد و هرچه شکست خوردید باید جریتر شوید، بیشتر مطالعه کرده و بیشتر بنویسید. میگویند شکست مقدمه  پیروزی است. کا ملاً درست است. این کار در حقیقت مانند یادگرفتن دوچرخهسواری است. ممکن است زمین بخورید و حتی دست و پایان بشکند. ولی آیا دنباله کار را رها می کنید؟ تا کجا ادامه می دهید؟ تا آنجا که بتوانید پا در رکاب بگذارید و راحت با یک حرکت روی زین قرار بگیرید و دسته چرخ را به میل خود به هر طرف که دلتان بخواهد بچرخانید و پیش بروید. ولی آیا هرگز شده است که پیش از سوار شدن جهت و مقصد خود را قبلاً در نظر نگیرید؟ در نویسندگی نیز باید هدف و مقصود و آنچه  را که میخواهید بیان و مطرح کنید در ذهنتان کاملاً مشخص باشد و بعد در جهت مورد نظر قلم را بچرخانید و هرچه می نویسید حتی جمله و کلمه اش در مسیری باشد که غیرمستقیم (زیبایی کار در همین است) به طور ضمنی و غیر مستقیم خواننده را به طرف مورد نظر شما بکشاند. و بدون اینکه نیازی به دادن شعار باشد.

(مگر در جایی که صلاح بدانید) خواننده باید پس از به اتمام رساندن داستان و اثر هنری شما به همان نتیجهای برسد که شما خواسته بودید. (البته در نوشتن خطابه و رساله و نوشته  پژوهشی می توان بی پرده شعار داد، حرفی زد و آنرا به اثبات رساند که از مقوله  نوشتههای الهامی خارج است). آگاهی و شناخت زمان و مکان برای نویسنده از واجبات است. زیرا هنر نویسندگی و ادبیات و سایر هنرها با زمان و مکان دچار تحول و دگرگونی می شود. میرعابدینی در مورد شکلگیری تدریجی ادبیات مشروطه می نویسد: ادبیات این دوره که متأثر از ادبیات غرب است، با پرداختن به مبرم ترین مسائل اجتماعی و انتقاد از استبداد، خرافات و موهوم پرستی، نقشی متفاوت با نقش ادبیات اشرافی دوره  قبل از آن به عهده میگیرد، ضرورت بیان وظایف تازه، سبب بکارگیری شکل های جدید ادبی و ورود موضوع ها و شخصیتهای تازه به عرصه  ادبیات می شود، جای شکلهای کهنه  ادبی را، که کاربرد زیبائی شناختی خود را از دست داده انال، شکلهای تازه  ادبی میگیرد

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.